سه دلیل مطلوب بودن شکست
تجربه ای که معمولاً سعی می کنیم از آن اجتناب کنیم درس مهمی برای ما دارد.
برای بسیاری از ما مفهوم شکست یکی از بدترین مفاهیمی است که می توانیم تصور کنیم و به علت معنایی که می تواند برای ما یا زندگی مان داشته باشد تلاش می کنیم تا به هر شکلی از آن اجتناب کنیم. تصور می کنیم که ما تنها افرادی هستیم که زمین خورده ایم یا حتی دیگر هرگز توان از جا بلند شدن را نخواهیم داشت. هرچند در اکثر موارد این گونه نیست. انسان می توانند به طور شگفت آوری سرسخت باشند و بسیاری گزارش می کن ند که سختی ها معمولاً درس مهمی در بردارند. در زیر به سه فایدهی شکست در دراز مدت اشاره میکنیم.
-
شکست به ما نشان می دهد چه کمبودهایی داریم.
وقتی شکست می خوریم معمولاً به این معناست که برای پیروزی به چیزی نیاز داشتیم که فاقد آن بوده ایم. ممکن است توانایی یا مهارتی خاص یا مجموعه ای از منابعی باشد که از آن بی بهره هستیم.
گاهی فهمیدن این موضوع می تواند دردناک باشد. برای نمونه، فهمیدن این که فاقد ویژگی شخصیتی یا مهارت خاصی که فکر می کردیم داریم هستیم می تواند آزار دهنده باشد. در کوتاه ممکن است عزت نفسمان کاهش پیدا کند. اما باید به خاطر داشته باشیم که این بینش برای رشد آیندهی ما ضروری است. به جای این که حس بدی نسبت به خود پیدا کنیم باید بدانیم که هر فردی باید چیزهایی را در زندگی فرابگیرد. خود را برای فهمیدن این مشکل تشویق کنید زیرا اکنون می توانید کاری برای تغییر شرایط انجام دهید. مطالب جدیدی یاد گرفته یا از افرادی کمک بگیرید که تخصص لازم را دارند.
اگر معمولاً خود را به خاطر همه چیز مقصر دانسته و سرزنش می کنید، تصورات خود را دربارهی این که چه کمبود هایی وجود دارد با دوستی معتمد یا یک درمانگر در میان بگذارید. ما گاهی در حالی خود را سرزنش می کنیم که افراد دیگر یا شرایط تأثیر بیشتری بر نتیجهی به دست آمده داشته اند. ممکن است آنچه نیاز داریم حمایت مناسب خارجی باشد تا رسیدن به اهدافمان را تسهیل کند.
شکست گاهی تنها به این علت اتفاق میفتد که مغلوب رقیب می شویم. تیم ما یک بازی را می بازد، یک نفر ارتقا پیدا می کند و ما موفقیت آنها را شکست خود تلقی می کنیم. موفقیت دیگران همیشه به معنی شکست ما نیست. در هر صورت، این تجربه ها یادآور میزان هزینه کردن ما برای موفقیت و پیروزی است و به نشان می دهد برای افزایش شانس موفقیت خود به چه چیزی نیاز داریم.
-
شکست به ما نشان می دهد برای چه چیزهایی اهمیت قائل هستیم.
شکست نشان می دهد که ما برای زندگی تلاش می کنیم زیرا قبل از این که شکست بخوریم باید تصمیم گرفته باشیم تا چیزی را امتحان کنیم؛ هدفی را مشخص کرده و دنبال کرده باشیم. همین نشان می دهد تا در این دنیا حرفی برای زدن داریم. چیزی را امتحان کرده ایم یا برای چیزی تلاش کرده ایم یا حداقل تصمیم به انجام آن گرفته ایم اما مشکلاتی پیش آمده است و اگر بتوانیم آنچه رخ داده را تحلیل کنیم ممکن است نکتهی مهمی بیاموزیم.
شکست می تواند بینشی دربارهی آنچه واقعاً برای ما اهمیت دارد به همراه داشته باشد. برای مثال، اگر هدف گذاری می کنیم تا ژورنال نویسی را شروع کنیم اما آن را دنبال نمی کنیم شاید باید فکر کنیم آیا ژورنال نویسی برای ما اهمیت یا دارد یا تنها چیزی است که حس می کنیم “باید” انجام دهیم. شاید دلیل شکست این باشد که هدف تعیین شده در واقع اهمیتی برایمان ندارد. در این صورت شکست می تواند ادراک مهمی باشد دربارهی آنچه باید روی آن تمرکز کنیم.
گاهی شکست می تواند به ما نشان دهد که نحوهی رفتار ما با آنچه واقعاً برای ما اهمیت دارد در یک راستا قرار ندارد. مثلاً ممکن است ژورنال نویسی برای ما بسیار اهمیت داشته باشد اما با انجام ندادن آن برخلاف ارزش های خود عمل کنیم. در این صورت، شکست می تواند فهم مهمی به ما دربارهی نیاز به تغییر بدهد تا در آینده احتمال موفقیت را افزایش دهیم.
-
شکست یک شروع تازه را به دنبال دارد.
تجربهی شکستی آشکار، امکان انکار کردن را از ما می گیرد. در این لحظات دردناک، با حقیقتی که می تواند در ظاهر بسیار غم انگیز باشد رو به رو می شویم. ممکن است شریکی عاطفی مان ما را ترک کرده باشد و متوجه شده باشیم که قدر او را ندانسته ایم. آینده پوچ و سرشار از تردید به نظر می رسد.
گرچه این شرایط ترسناک است و وقتی با فقدان مواجه هستیم باید سوگواری داشته باشیم اما این تردید میتواند منشأ آغازی جدید باشد. می توان به خود آمده و آیندهی جدیدی بسازیم. به جای ترسیدن از پوچی پیش رو می توان آن را مانند یک کاغذ سفید در نظر گرفت. آینده هنوز نوشته نشده است. اگر از شکست های خود درس بگیریم، فصل بعدی می تواند بهترین فصل زندگی ما تا آن زمان باشد.