طرحواره های کودکی

ما گاهی تحت تأثیر رفتارها و واکنش‌هایی قرار می‌گیریم که به‌ظاهر بی‌اهمیت‌اند—یک حرف کوچک، یک تلنگر، یک حس طرد شدن—اما واکنش ما به آنها خیلی بزرگ است. این واکنش‌ها نه فقط ناشی از موقعیت کنونی، بلکه بازتابِ قوانینی‌اند که در دوران کودکی ناهشیار در ما ساخته شده‌اند و طرحواره های کودکی ما را رقم زدند. در این مقاله بررسی می‌شود که:

  1. این قوانین عاطفی چگونه شکل می‌گیرند؛

  2. چه اثری بر روان بزرگسالی می‌گذارند؛

  3. چگونه می‌توان این قوانین را بازنویسی کرد تا واکنش‌ها عاطفی سالم‌تر شوند.

 

طرحواره های کودکی


 چیستیِ «قوانین عاطفی» و شکل گیری طرحواره های کودکی

  • روان‌شناسیِ طرحواره ها نشان می‌دهد که وقتی نیازهای عاطفی اولیه کودک — مانند احساس امنیت، پذیرفته شدن، محبت، حد و مرز منطقی، و آزادی بیان احساسات — به طور منظم برآورده نشوند، طرحواره‌ های ناسازگار شکل می‌گیرند

  • این باورها یا قانونهای درونی غالباً «ناخودآگاه» هستند: کودک چندین بار پیامی دریافت می‌کند (مثلاً «من کافی نیستم»، «اگر نپذیرم، طرد می‌شوم») و مغز آن‌ها را به عنوان واقعیت می‌پذیرد.

  • این قوانین در قالب واکنش های عاطفی خودکار ظاهر می‌شوند: اضطراب، سرکوب احساسات، خشم ناگهانی، احساس طردشدگی حتی در موقعیت‌هایی که واقعاً معنای طرد شدن ندارند.

 تأثیر طرحواره های کودکی بر زندگی بزرگسالی

  • خودباوری پایین و ترس از رد شدن: وقتی قانون درونی این است که «اگر مرا رد کنند، خودم بی‌ارزش هستم»، پس حتی یک رفتار عادی مثل عدم پاسخ‌دهی سریع یا یک انتقاد جزئی، احساس ردشدگی عمیقی ایجاد می‌کند.

  • رفتار تدافعی: ممکن است فرد، به منظور پیشگیری از خطر طرد شدن، گوشه‌گیری کند، یا واکنش شدید نشان دهد، یا قبل از آن‌که کسی بتواند او را طرد کند، خودش دیگری را طرد کند.

  • دشواری در تعیین مرزها؛ تحمل انتقاد، تعاملات اجتماعی، دوستی‌ها و روابط عاطفی ممکن است تحت‌الشعاع قوانین احساسی «اگر …” باشند.

  • اضطراب، افسردگی، مشکلات اعتماد به نفس: تحقیقات نشان داده‌اند که باورهای منفی بنیادین، احساسات منفی درباره ارزش خود، و انعطاف‌پذیری روانی پایین، میانجی‌هایی هستند بین تجربیات ناگواری در کودکی و مشکلات احساسی در بزرگسالی.


 منابع علمی مرتبط

چند تحقیق و نظریه کلیدی دربارۀ طرحواره های کودکی:

نظریه / تحقیق توضیح مختصر
Schema Therapy جوناثان یانگ و همکاران: تاکید بر این که طرحواره های ناسازگار از تجارب مکرر دوران کودکی با نیازهای برآورده نشده ایجاد می‌شوند.
Emotion Regulation & Co-regulation در خانواده خانواده و والدین نقش اساسی در کمک به کودک برای تنظیم احساساتشان دارند؛ این تنظیم هم از بیرون (والد) و هم درونی (خود کودک) رخ می‌دهد.
Self-Limiting Beliefs باورهایی مثل «من بی‌ارزشم اگر پذیرفته نشوم» چگونه ساخته می‌شوند و چگونه با درمان‌هایی مثل CBT و REBT قابل تغییر‌اند.

چگونه طرحواره های کودکی را بشناسیم؟

  1. توجه به واکنش‌های شدید عاطفی: اگر در موقعیت‌های ظاهراً کوچک واکنش عاطفی نسبتاً بزرگ نشان می‌دهی، احتمالاً یک قانون قدیمی فعال شده است.

  2. یادداشت احساسات و افکار: نوشتن اینکه دقیقاً چه گفتی، چه کردی، چه احساسی داشتی، چه فکری کردی. مثلاً وقتی کسی نادیده‌ات گرفت، چه به خودت گفتی؟

  3. پرسشگریِ باور مرکزی: از خود بپرس «آیا همیشه این‌طور است؟ آیا هیچ وقت برعکسش اتفاق افتاده؟»، «آیا این باور مفید است؟»

  4. مراجعه به درمانگر / روان‌شناس: مخصوصاً کسانی که با اسکیماها یا باورهای بنیادی کار می‌کنند (مثل درمان شناختی رفتاری، درمان مبتنی بر اسکیما).


 بازنویسی قوانین عاطفی و تغییر واکنش‌ها

روش‌هایی که تحقیقات نشان داده‌اند برای اصلاح طرحواره های کودکی مؤثرند:

  • بازسازی شناختی (Cognitive Restructuring): در CBT، با شناسایی افکار خودکار منفی، بررسی مدارک برای و علیه آنها، و جایگزینی آنها با افکار واقع‌بینانه‌تر و حمایتی‌تر.

  • آگاهی هیجانی و تنظیم هیجانی: تمرین میدانی (mindfulness)، پذیرش احساسات، تمرین آرامش—این کمک می‌کند که واکنش‌ها از حالت خودکار خارج شوند.

  • طرحواره درمانی: کار کردن بر روی الگوهای طولانی‌مدت، بازپروریِ والد درونی، تغییر هسته باورهای بنیادی.

  • روابط حمایتی و فهمیده شدن در بزرگسالی: صحبت با کسانی که قابل اعتمادند، احساس پذیرفته شدن و تأیید گرفتن؛ حضور در جامعه‌ای که ارزش‌ها و احساساتت را نفی نمی‌کند.

 

 

طرحواره های کودکی


 نتیجه‌گیری

قوانین عاطفی دوران کودکی در ناخودآگاه ما حک شده‌اند و تأثیر عمیقی بر واکنش‌ها و احساساتمان در بزرگسالی دارند. اما آنها ثابت نیستند — علم روانشناسی نشان می‌دهد که می‌توان آنها را شناسایی کرد، نقاط ضعف‌شان را دید، و آنها را بازنویسی کرد. با این تغییرات، واکنش‌ها کمتر آسیب‌رسان خواهند بود و زندگی عاطفی و روابط ما سالم‌تر و رضایت‌بخش‌تر می‌شود.


پیشنهادات عملی

  • هر بار که یک واکنش عاطفی قوی تجربه می‌کنی، موقعیت را بنویس: چه اتفاقی افتاد، چه احساسی داشتی، چه فکری داشتی، چرا فکر می‌کنی اینقدر تأثیر گذاشت؟

  • افکار منفی را به چالش بکش: آیا شواهدی که خلاف آن باور‌اند وجود دارد؟

  • تمرین روزانهٔ تنفس یا مراقبهٔ کوتاه برای تقویت حضور لحظه‌ای و فاصله گرفتن از واکنش خودکار.

  • در صورت امکان، جلسات روان‌درمانی یا مشاوره بگیر؛ مخصوصاً با درمانگران آشنا به CBT، درمان مبتنی بر اسکیما، یا روش‌هایی که بر بازسازی باور بنیادین تمرکز دارند.

امکان ارسال دیدگاه وجود ندارد!