بسياری از اينكه می‌ توانند چند كار را هم‌ زمان انجام دهند به خود می‌ بالند؛ در حالی‌ كه يك متن را می‌ خوانند حواس‌ شان به موبايل و پيام‌ هايی كه می‌ رسد هست و يا هم‌ زمان با چِك‌ كردن تلگرام، اينستاگرام و ايميل … تلويزيون نگاه می‌ كنند يا در خيابان راه می‌ روند. آنها باغرور می‌ گويند: «ما از اول هم همين‌ طور بوديم! حواسمان به همه‌ جا بود و هست.»

بسياری از دانش‌ آموزان هم فكر می‌ كنند قابليت انجام چند كار هم‌ زمان را دارند:

«من هميشه جلوی تلويزيون رياضی می‌ خوانم و مسائل فيزيك را حل می‌ كنم.»

«بدون گوش‌ کردن به موسیقی نمی‌ توانم مسئله حل كنم و درس بخوانم.»

«من حتماً بايد در يك محيط شلوغ درس بخوانم تا راحت تمركز كنم، بدون آهنگ و سر و صدا تمركز برايم سخت است، من با وجود موبايل كنار دستم موقع خواندن كتاب هم می‌ توانم تمركز كنم، موبايل اصلاً حواس من را پرت نمی‌ كند.»

برداشت ظاهری و اوليه از اين جملات نشان از توانايیِ تمركز بالا و ذهن منسجم و قوی دارد. اما كمی بيشتر تأمل در این مسئله و نیز به‌ واسطۀ پژوهش‌ های انجام‌ شده، ثابت شده است كه تصور افراد از اين توانايی سرابی بيش نيست و به اصطلاح  يك جای كار درست از آب در نمی‌ آيد. ممكن است بخشی از مسئله‌ ای كه در حال حل آن است از ديد فرد پنهان شود و آن را حل نكند و يا اشتباهات محاسباتی آشکاری داشته باشد، يا برعكس متوجه برخی از اتفاقات و صحنه‌ های فيلم نشود.

بايد در نظر گرفت اولويتِ ذهنِ فرد در آن لحظه ديدن فيلم است يا انجام تكليف؟ بيشتر افراد در مواجهه با اين اشتباهات آنها را به‌ عنوان كم شدن توانايی حفظ تمركز به‌ علت عامل درونی مثل سن و يا بيرونی مثل آلودگی هوا می‌ بينند و نه رفتار نادرست خود كه منجر به وجود آمدن اين مشكل شده است. به بيان ديگر فرد با تمرينی نادرست باعث كاهشِ دقت عمل مغز شده است. بنابراين قرار دادن خود در موقعيت‌ های چندگانه‌ ای كه نياز به دقت و تمركز دارد، همچنين انتظار فرد از خود كه بتواند همۀ  كارها را به بهترين شكل ممكن انجام دهد تفكر اشتباه و ساده‌ انگارانه‌ ای است.

اينكه ذهنِ انسان توانايی‌ های بی‌ نهايت دارد جای هيچ مجادله‌ ای ندارد اما با توجه به شرايط زندگی با محدوديت‌ هايی روبرو است (بحث در اين مورد به فلسفۀ ذهن و بدن برمی‌ گردد و مطالعات نوروساينس). براي اينكه ذهن بتواند چند كار هم‌ زمان را انجام دهد بايد انرژی بسيار زيادی صرف كند نسبت به مواقعی كه در هر زمان مشخص تنها يك كار را انجام می‌ دهد. از عواقب ناخوشايند اين كار كم‌ شدن دقت و بُروز اشتباهاتی است كه آه از نهادِ فرد برمی‌ آورد.

ممكن است فرد تصور كند كه بدون هيچ مشكلی از پس اين كار برآمده است و با استمرار آن، ذهنش را ورزيده كرده و عادت داده كه به اين شكل عمل كند! با تمرين و ممارست مطمئناً می‌ توان مهارت يا مهارت‌ های خاصی مانند يادگيری يك زبان جديد يا يادگيری مفاهيم پيچيدۀ فيزيك را ياد گرفت؛ زيرا در يادگيری مهارت‌ های جديد ارتباط‌ های نورونی بيشتری شكل می‌ گيرد، پيچيدگی اين ارتباط‌ ها افزايش می‌ يابد و سرعت انتقال و بازيابی اطلاعات بيشتر می‌ شود اما انجام چند كار هم‌ زمان اين مزيت‌ ها را ندارد بلكه بيشتر ذهن را دچار آشفتگي می‌ كند. با اين‌ حال ذهن به‌ علت هوشمندی بالايی كه دارد سعي می‌ كند خود را با شرايطی كه در آن قرار دارد هماهنگ كند.

ذهن با صرف انرژی زياد و تقسيم اين انرژی بين تعداد كارهايی كه فرد انجام می‌ دهد سعی دارد وظيفه و مسئوليت محول شدۀ خود را به‌ خوبی انجام دهد؛ با اينكه تلاش ذهن برای اين سازگاری بسيار ستودني است اما به‌ ناچار با خطاهايی مواجه می‌ شود كه به شكل‌ های مختلفی بروز می‌ كند.

در ابتدا بايد گفت كه تقسيم انرژی و در نتيجه بالا رفتن ميزان سوخت‌ و ساز مغز (نياز به گلوكز بيشتر) خستگی زودرس را برای فرد ايجاد می‌ كند و فرد با اينكه كار زياد جسمی يا فكری انجام نداده است اما به‌ سرعت احساس ناتوانی، ضعف و خستگی می‌ كند. يكي ديگر از مهم‌ ترين مشكلات، ذخيره‌ شدن اطلاعات در بخش‌ های نامربوط و نادرست است؛ بارزترين مثال آن ‌زمانی است كه دانش‌ آموز تكليفی انجام می‌ دهد و ازآنجا كه هدف تكاليف طبقه‌ بندی اطلاعاتی است كه ياد گرفته‌ شده است، گوش‌ دادن به موزيك، ديدن فيلم و يا استفاده از موبايل و لپ‌ تاپ باعث می‌ شود اين اطلاعات در بخشی از مغز ذخيره شوند كه مربوط به طبقه‌ بندی نيست (هيپوتالاموس محل طبقه‌بندی اطلاعات ياد گرفته ‌شده است) و مغز را در بازيابی اطلاعات با سختی روبه‌ رو می‌ كند و به‌ مرور فرد را به اين نتيجه می‌ رساند كه هر چه تمرين می‌ كند فايده‌ ای ندارد و اطلاعات در ذهنش پراكنده است. در اين موارد پيشنهاد می‌ شود برای مدتی در فضايی آرام و به‌ دور از سروصدا ولی با زمان محدود مثلاً 15  تا 20 دقيقه بر روی تكليف تمركز كند و به‌ مرور اين زمان را افزايش دهد تا بتواند ذهن خود را مديريت كند.

مشكل ديگر ترشح هورمون‌ هايی است كه فرد را برای مواجهه با شرايط تهديد آماده می‌ كنند (آدرنالين و هورمون استرس)، براثر اين هورمون‌ ها مغز بيش ‌از اندازه تحريك می‌ شود و اين تحريك زیاد و مداوم فشار زيادی به مغز وارد می‌ كند كه فرد در ابتدا متوجه اين فشار نيست ولی به مرور زمان و با افت در برخي توانايی‌ ها به‌ خصوص حافظه و دقت، پی به مشكل خود می‌ برد و به دنبال درمان می‌ گردد. حتي اگر فرد متوجه افت حافظه و دقت هم نشود احساس می‌ كند كه نسبتاً بيشتر خشمگين می‌ شود و كمتر بر روی تكانه‌ های پرخاشگرایانۀ خود كنترل دارد (به‌علت ترشح هورمون‌های گفته‌شده)  که این خود سرآغازی برای مشكلات بين فردی است.

با تمرين و عادت‌دادن ذهن خود برای انجام كارها و با برنامه‌ ريزی زمانی درست و نوشتن فهرست كارهايی كه می‌ توان ذهن را ياري كرد كه to do list بايد انجام شود (نوشتن آن شب قبل)،  فهرستی منسجم و با كمترين خطا فعاليت‌ های خود را انجام داده و كاركردهای طبيعی و فوق‌ العادۀ خود را نشان دهد.

امکان ارسال دیدگاه وجود ندارد!