رابطه یادگیری با حافظه اجتناب ناپذیر است؛ به طوری که توانایی یادگیری تا حد بسیاری به حافظه وابسته است. تجربه یادگیری باید حفظ و نگه داری شود تا پس از متراکم شدن این تجربیات، یادگیری رخ دهد. اگر کودکی در بازشناسی و یا به خاطر آوردن اطلاعات مشکل داشته باشد، عملکرد و یادگیری او در مورد هر تکلیفی که نیازمند انجام پردازش هایی در یک یا چند زمینه فوق باشد، دچار مشکل شدیدی خواهد شد.
برای فهم بهتر از پدیده های شناختی مثل ادراک، تصمیم گیری و حل مسئله لازم است ظرفیت های حافظه را شناسایی کنیم. از لحاظ عملی این موضوع اهمیت زیادی دارد؛ البته نه فقط در مطالعه و آموزش. برای یک قضاوت درست مثلاً در شهادت دادن شاهدان نیز این موضوع مهم می شود. با این حال شواهد روزمره نشان می دهد که به طور کامل نمی توان به اظهارات افراد درباره عملکرد حافظه شان اطمینان کرد. همه این مسایل اهمیت اندازه گیری علمی و درست حافظه را نشان می دهد.
نظام حافظه کاری چهار مؤلفه دارد: جزء اجرایی مرکزی مثل توجه، مؤلفه حلقه واج شناختی که نگهدارنده اطلاعات مبتنی بر کلام است و صفحه دیداری فضایی که مخصوص رمزگذاری بینایی و فضایی است.
تکالیف یادگیری کلمه، برای اندازه گیری حافظه کوتاه مدت و بلند مدت مورد استفاده قرار می گیرد.
30 کلمه انتخاب شده، بدون هیچ گونه تداعی با یکدیگر، با توالی و توازن صوتی متناسب، روی نوار ضبط شدند. از جمله این کلمات می توان به «تلاش، او، یخ، زحمت، برو، با » اشاره نمود. پس از پخش نوار آزمون گر از آزمودنی می خواهد بلافاصله پس از اتمام کلمات، لغاتی را که به یاد می آورد بدون در نظر گرفتن ترتیب آن ها، بر روی کاغذ ثبت نماید. پس از ثبت کلمات یادآوری شده کلمات آزمونگر پس از تصحیح پاسخ ها و حذف پاسخ های تکراری یا غلط که می توانست با بازنمایی ذهنی آزمودنی شکل گرفته باشد، تعداد کل کلمات پاسخ داده شده را به دست می آورد و درصد پاسخ های ثبت شده آزمودنی را مد نظر قرار می دهد.
درباره فراموشی برخی نظریه پردازان اینگونه بحث کردند که فراموشی به دلیل زوال خود به خودی ردهای حافظه در طی گذشت زمان رخ میدهد.
در تأیید این نظریه شواهد مستقیم کمی وجود دارد. فروید به اهمیت سرکوبی تمرکز داشت.
در اغلب موارد فراموشی وابسته به نشانه است. نشانه ها می توانند بیرونی یا درونی باشد.