پس از پایان اولین دوره مسابقات عصرجدید، تحلیل های مختلفی له و علیه این برنامه منتشر شده است. عصر جدید، مدل ایرانی برنامه America’s Got Talent شبکه NBC آمریکا بوده که تا بحال 14 دوره آن برگزار شده. در سرتاسر جهان نیز کشورهای مختلف این برنامه را با همان شمایل و حتی داورهای مشترک برگزار نموده اند. این برنامه یکی از پر بیننده ترین برنامه های تفریحی آمریکا و پربیننده ترین برنامه شبکه ملی آمریکا است. اما چرا این برنامه و نمونه مشابه آن در کشورهای مختلف منجمله ایران، انقدر مورد استقبال عوام قرار می گیرند.
برنامه AGT تلاش نموده بدون ارزش گذاری و پیش فرض، افراد مختلف را در یک فستیوال گرد هم آورده و صرفا براساس توانایی های فردی آنها، یک رقابت برگزار نماید. از این رو حضور گروه هایی از اقلیت جامعه در این مسابقات چشمگیر شده چنانکه در آخرین فصل این مسابقه، گروه هایی از هند، لبنان و اوکراین به مراحل پایانی رسیده اند. سه نفر با معلولیت جسمی وارد مراحل پایانی شده اند، چند کودک زیر ۱۵ سال در بین شرکت کنندگان نهایی هستند و…
در حقیقت این برنامه های استعدادیابی، راه میان بری جهت معرفی افراد و قابلیت های پنهان در لایه های زیرین جامعه است. ورود به مرحله نهایی برای برخی از شرکت کنندگان به منزله پایان تمام مشکلات و گرفتاری ها بوده و عکس العمل آنها هنگام دستیابی به این موفقیت، نشان از اهمیت این امر است. بسیاری از این افرادی که در شرایط عادی از طرف جامعه و لایه های قدرت طرد شده اند، بعد از حضور در این برنامه، تبدیل به یک چهره مشهور و اصطلاحاً سلبریتی می گردند.
برنامه استعدادیابی، در حقیقت یکی از مصادیق دموکراسی است. دموکراسی را شاید بتوان جاده دو طرفه ورود توده مردم به طبقه حاکم و بازگشت طبقه حاکم به توده مردم نامید. طبقه حاکم صرفاً، طبقه سیاسی و حاکمیتی نبوده و شامل طبقات اقتصادی، فرهنگی، هنری، ورزشی نیز می گردد. از این رو دموکراسی در حقیقت نه مشارکت مردم در انتخاب حاکمان و خبرگان، که شار چرخش قدرت بین توده و حاکمیت و تبدیل توده به نخبه است. همان گونه که در عالم سیاست می بایست راه ورود هر فرد صاحب اندیشه و با قابلیتی به ساختار قدرت باز باشد، در بقیه عوالم نیز این امر لازم و ضروری است. هنگامی که این راه باز نباشد، توده ها به روش های غیر معمول خود را به لایه های قدرت نزدیک می کنند؛ توسعه اپوزیسیون افقی، موسیقی زیر زمینی، گالری های زیر زمینی و…نمونه هایی از این تلاش هاست.
توده های مردم (حتی در کشورهای پیشرفته) که راه دستیابی به ساختار قدرت سیاسی، اقتصادی، فرهنگی را سخت و پر صعوبت قلمداد می کند با دیدن برنامه های استعدادیابی و “یک شبه ره صد ساله رفتن”، بخشی از آلام و کمبودهای خود را فراموش نموده و موفقیت یک هم نوع و هم طبقه خود را موفقیت خود قلمداد می نمایند، از این رو، مخاطب عام این برنامه ها را با دقت و علاقه، پیگیری می نماید. از نگاه اسطوره شناسی، شاید بتوان برنامه های استعداد یابی را مدل امروزی جنگ گلادیاتورها نامید که مردم طبقه متوسط و ضعیف جامعه، پیروزی و شکست قهرمان خود را پیروزی و شکست خود تلقی نموده و با آن زندگی می کنند.
هر قدر راه دستیابی تودهی مردم به ساختار سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جامعه هموار شود، می توان ادعا نمود دموکراسی، محقق شده است. به عنوان مثال تعداد فقرایی که در دهه اخیر آمریکا توانسته اند از فقر مطلق (طبقه ضعیف و توده مردم) به ابر ثروتمند بودن برسند، افزایش چشمگیری داشته است. حدود ۱۰ درصد از ابرثروتمندان آمریکایی از طبقه فقیر و حدود ۲۵ درصد از آنها از طبقه متوسط در جامعه رشد کرده اند درحالیکه ۵۰ سال قبل فقط ۰/۱ درصد از طبقه فقیر توانسته بودند وارد باشگاه ابر ثروتمندان شوند.
همین روند در دیگر زمینه های سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و ورزشی در کشورهای پیشرفته وجود دارد و طی سال های اخیر، روند پرشتابی گرفته است. تنوع نمایندگان کنگره آمریکا در دوره اخیر شاهدی بر این ادعاست. نمایندگانی مانند «الهان عمر» مهاجر سومالیایی و آموزگار سابق، «رشیده طالب» مهاجر فلسطینی و کارگر کارخانه فورد، «الکسَندریا اکاسیو-کورتز»، جوان ترین زن عضو کنگره که تا پیش از نمایندگی ، پیش خدمت رستوران و آموزگار مدرسه بود نمونه های قابل توجه حضور توده ها در لایه اول حاکمیت هستند.
برنامه استعداد یابی، وقتی می تواند نمادی از عصر جدید باشد که متناسب با بقیه ساختارهای ارتقا افراد در جامعه باشد. در چنین شرایطی، موقعیت حضور تمام افراد با تمام سلایق در تمام زمینه ها فراهم و دست اندازی مانند نظارت استصوابی، جهت حضور در بدنه قدرت وجود نداشته و هیچ قدرت، نهاد، ایدئولوژی و تفکری، جز نظر مردم، توانایی حذف و جایگزینی افراد حاضر در لایه های قدرت را ندارد.
سخن گفتن از آن هم هنوز زود است!