روانشناسی شناختی، شاخه ای از روانشناسی است که به مطالعه فرآیندهای ذهنی شامل چگونگی تفکر، درک، یادآوری و یادگیری در افراد می پردازد. شناخت به توصیف، اکتساف، ذخیره سازی، تبدیل و کاربست دانش می پردازد. هدف اصلی آزمون های شناختی، اندازه گیری توانایی شناختی افراد است. این توانایی ها شامل فرآیندهای ذهنی پیچیده شامل هوش، زبان، ادراک، حافظه، استدلال، تصمیم گیری و حل مسئله می باشند.
مقیاس های روانشناسی شناختی دامنه گسترده ای دارند.
علوم شناختی که در تعامل گسترده با دیگر علوم قرار دارد کاربرد وسیعی دارد. این گستردگی به وضوح در حیطه روانشناسی شناختی خودنمایی می کند. توجه، ادراک، حاافظه و فراحافظه، قضاوت، استدلال، تصمیم گیری و حل مسئله مفاهیمی هستند که روانشناسی شناختی نگاه ویژه ای به آن دارد.
هدف پژوهش های شناختی صرفاً توصیف پدیده ها نیست بلکه برسی علل و فرایند تفکر و شناخت اهمیت ویژه ای دارد.
از آنجایی که آزمون های شناختی معتبر اطلاعات دقیق و درستی از توانایی ها و ظرفیت های شناختی در اختیار قرار می دهند، این اطلاعات می تواند در پیش بینی موفقیت های تحصیلی، شغلی و اجتماعی افراد نقش مهمی داشته باشد. در فرآیند رشد، آزمون های شناختی می توانند با ارائه اطلاعات مناسب علاوه بر پیشگیری از بروز ناتوانی ها و مشکلات (مثلا تحصیلی و یادگیری)، برنامه ریزی هدفمندی برای آینده در اختیارشان قرار دهد.
آسیب های شناختی، گسترده وسیعی از توانایی های فرد را تحت تأثیر قرار می دهد. فعالیت های روزانه، احساس شایستگی، احساس امنیت، عزت نفس و قدرت تطابق از جمله توانایی هایی است که کاهش می یابد.
ویلارد و اسپک من رویکردهای اندازه گیری آسیب های شناختی را به سه طبقه تقسیم کردند. اول رویکرد سنتی اندازه گیری که در آن توانایی فرد با اطلاعات هنجاری مقایسه می شود. دوم مشاهده مستقیم عملکرد است و سومین رویکرد ، اندازه گیری پویا (دینامیک) است.
در اندازه گیری شناختی، توجه به روال عادی زندگی و الویت گذاری به نیازهای مهم تر بیماران در زندگی روزمره اهمیت می یابد.
در دنیای امروز با توجه به توسعه فناوری و کاربر آن در پژوهش های روانشناسی، شاهد تحول عظیمی در این حوزه علمی هستیم. تجربه شناخت به معنای عام آن موضوع مهمی است که نمی توان از کنار آن به راحتی گذشت.
امکان ارسال دیدگاه وجود ندارد!