دلبستگی کودک

دلبستگی کودکان و آگاهی از فرزندپروری

نکات کلیدی

  • یکی از اجزای مهم فرزندپروری، هماهنگی بین خلق و خوی و نوع دلبستگی کودک و والد است.
  • درک نوع دلبستگی فرزندتان می‌تواند شما را در عادت‌های فرزندپروری خودتان راهنمایی کند.
  • هماهنگ‌ کردن خلق و خوی کودک با یک نوع آموزش مشخص می‌تواند باعث عملکرد تحصیلی بهتر شود.

سبک دلبستگی در کودکان می‌تواند نشانگر خوبی از نحوۀ تعامل آنها با دیگران مخصوصاً مراقبان باشد. آیا کودک فقط وقتی سراغ بزرگسال می‌رود که گرسنه است؟ وقتی ترسیده است، آیا به دنبال امنیت از سمت والد است یا هر بزرگسال دیگری هم می‌تواند او را آرام کند؟ اینها سناریوهای رایج هستند که طی 50 سال گذشته در دانشگاه‌های سراسر جهان مورد مطالعه قرار گرفته‌اند. نظریۀ دلبستگی با جان بالبی ، روانشناس بریتانیایی، آغاز شد. او با دیدن واکنش کودکان نسبت به نبودن والدینشان در کنار آنها، شگفت‌زده می‌شد. پژوهش اولیۀ او شامل بچه‌های 12 تا 18 ماهه بود. او موقعیتی را ایجاد کرد که در آن، کودکان برای مدت کوتاهی از والدینشان جدا می‌شدند و به سرعت دوباره به آنها می‌پیوستند. او این وضعیت را «وضعیت عجیب و غریب» نامید. با مشاهدۀ صدها مورد از این موقعیت‌ها، تیم او قادر به شناسایی سه نوع اصلی «دلبستگی» شدند. (ده‌ها سال بعد، نوع چهارمی معرفی شد و به طور گسترده مورد پذیرش قرار گرفت) . قبل از پرداختن به انواع دلبستگی، مهم است به یاد داشته باشیم که بسیاری از آن به سن و مرحلۀ رشد مربوط می‌شود. ژان پیاژه ، روانشناس رشد سوئیسی، شناخته‌شده‌ترین نظریه‌پرداز در زمینۀ مرحلۀ رشد است. نظریه‌های رشد شناختی او مبتنی بر مطالعۀ چگونگی کسب و استفادۀ افراد از دانش است . نظریۀ مرحلۀ پیاژه برای رشد شناختی، چهار مرحلۀ مشخص دارد که کودکان می‌گذرانند و هر مرحله دستاوردهای مخصوص خودش را دارد. او کودکان را به عنوان «دانشمندان کوچکی» توصیف می‌کند که به جست‌وجو در فضای اطرافشان می‌پردازند و آزمایش‌های خودشان دربارۀ جهان اطرافشان را انجام می‌دهند. این مهم است زیرا پیاژه یک تغییر عمده در تمرکز شناختی را بین 18 ماهگی تا دو سالگی نظریه‌پردازی کرد. ارتباط واضحی بین مطالعات دلبستگی بالبی و مرحلۀ رشد شناختی کودکان در پژوهش وجود دارد.

دلبستگی

چهار الگوی دلبستگی که به طور گسترده پذیرفته شده‌اند:

  • دلبستگی دوسویه: وقتی کودک از والد جدا می‌شود، این دلبستگی با سطح بالایی از اضطراب خودش را نشان می‌دهد. نظریه این است که این بچه‌ها، والدگری بی‌ثباتی را از سمت پدر و مادرشان تجربه‌ کرده‌اند و اعتماد ندارند به اینکه والدینشان در مواقع نیاز در کنار آنها خواهند بود.
  • دلبستگی اجتنابی: در کودکانی دیده می‌شود که معمولاً از والدین و مراقبان فاصله می‌گیرند و زمانی که نیاز به آرام شدن دارند، والدین یا غریبه‌ها خیلی فرقی برایشان ندارد. فرض بر این است که کودکان این سبک را به عنوان دفاعی در برابر سبک‌های فرزندپروری سهل‌انگارانه ایجاد می‌کنند که در آن نیازهای کودک، به جای برآورده شدن تنبیه می‌شود. (تصور کنید کودک وقتی می‌خواهد والدینش به او آرامش دهند به دردسر بیفتد)
  • دلبستگی آشفته: سال‌ها پس از پژوهش‌های اولیۀ بالبی اضافه شد اما در حال حاضر به طور گسترده پذیرفته شده است و شامل الگوهای دلبستگی است که در آن کودکان ممکن است در رویارویی با «وضعیت عجیب و غریب»، سردرگم یا ناسازگار توصیف شوند. بازهم گفته می‌شود فرزندپروری بی‌ثبات با این سبک دلبستگی مرتبط است، که در آن واکنش کودک به احتمال زیاد بخاطر تجربۀ او از داشتن مراقبانی است که گاهی گرم و آرامبخش بوده و گاهی غیرقابل دسترس یا حتی بی‌توجه هستند. این موضوع، سردرگمی بزرگی در کودک نوپا ایجاد می‌کند.
  • دلبستگی ایمن: هدف برای همۀ بچه‌ها همین است. این دلبستگی زمانی مشاهده می‌شود که وقتی کودکان برای مدت کوتاهی از مراقب خود جدا می‎شوند، اطمینان دارند که دوباره به او خواهند پیوست و این پیوستن باعث شادی و خوشحالی می‌شود. آنها مطمئن هستند که مراقب برمی‌گردد زیرا در گذشته همیشه همینطور بوده است. فرزندپروری گرم و حمایتی به طور مستمر، معمولاً باعث این نوع دلبستگی و واکنش می‌شود.

دلبستگی

نتایج کلیدی

یکی از دلایل اهمیت این موضوع این است که شکست در ایجاد دلبستگی‌های ایمن در دوران کودکی می‌تواند بر بخش‌های زیادی از زندگی افراد، از جمله روابط شخصی بزرگسالی و در نهایت، نحوۀ توجه آنها به نیازهای فرزندانشان تأثیر بگذارد. تحقیق توماس و چسبه بحث دربارۀ انواع دلبستگی‌های کودکان و مراقبان افزود و دریافت که خلق و خوی کودک تحت تاثیر 9 ویژگی اخلاقی است از جمله توصیف‌گرهایی مانند سطح فعالیت، سازگاری، و پایداری. آنها دریافتند که بیشتر بچه‌ها در این سه دسته قرار می‌گیرند: آسان، سخت، یا کند در سازگاری. به عنوان مثال کودک آسان یعنی کودکی که می‌تواند به سرعت به روال جدید عادت کند، نگرش مثبت دارد، و در وضعیت‌های جدید کنجکاو است. آنها پژوهش را یک قدم جلوتر بردند و نتیجه‌گیری کردند که در حالی که هر کودک و بزرگسال، خلق و خو و سبک دلبستگی خودش را دارد، مهمترین جزء، هماهنگی بین ویژگی‌های والد و کودک باهم است. آنها این را الگوی «خوش سازگاری» نامیدند و به این معناست که پایۀ خودپندارۀ سالم و ثبات دوران کودکی در جایی است که ویژگی‌های کودک و والدین به خوبی باهم «سازگار» است. این تحقیق برای کمک به والدین استفاده می‌شود تا بدانند خلق و خوی آنها چگونه بر دلبستگی و سلامت عمومی طولانی‌مدت فرزندشان تأثیر می‌گذارد. حتی می‌تواند برای کمک به مدارس استفاده شود تا معلمانی برای کودکان قرار دهند که با آنها سازگارترند. آیا کودک به حمایت و گرمی بیشتری نیاز دارد، یا زمانی که به چالش کشیده می‌شود و وادار به بهتر شدن می‌شود، پیشرفت می‌کند؟ هماهنگی آنها با معلمی که این ویژگی‌های کلی را دارد، معمولاً بهترین نتایج را به همراه دارد، درست مانند والدین.

امکان ارسال دیدگاه وجود ندارد!