اساس رفتار آدمی یادگیری است. همۀ آموخته‌ ها، عادت‌ ها، رفتارها و منش‌ های ما ناشی از محیط است که در اثر یادگیری‌ های مستقیم و غیر مستقیم پدید می‌ آید. الگو‌های رفتاری بیشترین نقش را در شکل‌ گیری شخصیت کودکان و نوجوانان دارد.
یادگیری‌ های مشاهده‌ ای (سرمشق‌ گیری)، مؤثرترین و پایدارترین یادگیری محسوب می‌ شود.
خمیرمایه شخصیت کودکان در خانواده شکل می‌ گیرد و تقلید از رفتار والدین و دیگر اعضای خانواده از بارزترین ویژگی‌ های کودکان است. به اندازه محبوبیت شخصیت الگوهای رفتاری ، رفتار کلامی و غیرکلامی آن‌ ها  مورد توجه کودکان واقع می‌ شود.

ذهن کودکان همانند صفحه سفیدی است که آماده ثبت تجارب محیطی‌ است که در آن زندگی می‌ کنند. در نتیجه والدین و مربیان نقش بسیار تأثیر گذاری در الگوهای رفتاری کودکان دارند.
«اوست خدایی که شما را از بطن مادرتان بیرون آورد در حالی که هیچ چیز نمی‌ دانستید و برای شما گوش و چشم‌ ها و دل‌ ها نهاد، تا شاید سپاس بجای آورید.» سوره نحل آیه 78
سنین دبستان یعنی حدود 6 تا 12 سالگی مهم‌ ترین دوره رشد و تکوین شخصیت انسان از نظر ویژگی‌ های زیستی، روانی، شناختی و اجتماعی است.
حدفاصل بین آشفتگی دوره پیش از دبستان و التهاب دورۀ نوجوانی. توجه والدین به شناخت ویژگی‌ های خاص این دوران بسیار مهم‌ تر از مقولۀ آموزش و رفتار آموزشگاهی و مهارت‌ های اجتماعی آن‌ ها است.
درحقیقت تأمین نیازهای روانی (امنیت خاطر و ثبات عاطفی) و اجتماعی و برخورداری از بهداشت روانی (تعادل حیاتی) زمینه‌ ساز پیشرفت رفتار آموزشگاهی است. وقتی فرد نیازی دارد خواه نیاز اولیه و خواه نیاز ثانویه، توجه و تلاش خود را در جهت برطرف کردن نیازمندیش به کار می‌ برد.
بی‌ ثباتی عاطفی، دوگانگی احساس، عدم امنیت خاطر و تعارضات روانی از موانع بسیار مهم در فرآنید رشد شخصیت و سازگاری‌ های فردی و اجتماعی است. به عنوان مثال کودکان همواره به دنبال تأیید شدن از سوی اولیا و مربیان هستند، در پی برطرف نشدن این نیاز طبیعی، کودک دچار تعارض و عدم امنیت روانی می‌ گردد و نیروی فکری خود را به جای دقت و توجه و مشارکت در فعالیت‌ های آموزشگاهی، صرف حل این مسئله اساسی که ذهنش را درگیر کرده است، می‌ کند و از اندیشه آزاد و خلاق دور می‌ ماند.
عدم تأمین نیاز طبیعی کودک به امنیت خاطر و تعادل حیاتی نه تنها برچگونگی رشد شخصیت وی تأثیر می‌ گذارد بلکه موجب بروز بسیاری از رفتارهای نامطلوب و ناخوشایند همانند خیال‌ پردازی، گوشه‌ گیری، انزواطلبی، افسردگی، بی‌ قراری، عصبانیت، پرخاشگری و رفتارهایی از این قبیل می‌ شود. همچنین تأثیر بسزایی بر شکوفایی توانمندی ذهنی بالقوه، تفکر خلاق و پیشرفت تحصیلی او به جا می‌ نهد.
درحقیقت تعارض و بی‌ ثباتی عاطفی آفت شکوفایی و خلاقیت ذهنی است و همبستگی معنی‌ داری بین آرامش روانی و ثبات عاطفی وجود دارد.

در این رهگذر خانواده‌ ها و مدارس کشور نقش مهمی در هدایت فکری و تربیت اخلاقی و اجتماعی این سرمایه‌ های راستین جامعه  برعهده دارند. باید توجه داشت که رفتار کودک قابل تغییر است، اما هر روشی، توسط هر فردی و تحت هر شرایطی ممکن است مؤثر واقع نشود. پس در ارتباط با مسائل رفتاری و اخلاقی دانش‌ آموزان می‌ بایست همواره بدون توسل جستن به تنبه و اعمال خشونت، شرایط تربیتی هر کودک را کاملاً در نظر گرفت و دربارۀ اعمال هر روش و احتمال تأثیر آن بر رفتار کودک با توجه به ویژگی‌ های او اندیشید. اگر دو محیط تربیتی کودک یعنی خانه و مدرسه، هماهنگ و هم‌ سو باشد، کودک (فرزند خانه و شاگرد مدرسه) در راستای رشد و شکوفایی شخصیت خود قرار می‌ گیرد.

امکان ارسال دیدگاه وجود ندارد!