نیاز به شادی یکی از مولفه های سلامت روان است که روانشناسان همواره بر آن تاًکید دارند. شاد بودن مهارتی است که بیشتر افراد از کسب آن باز می مانند.
شادی این نیست که همیشه احساس خوبی داشته باشیم٬ شادی ریشه در تجربۀ فردی انسان ها دارد و با ساختارهای اجتماعی٬ ارزش های فرهنگی و بافت جامعه پیوند دارد. نمی توان تعریف عینی از شادی ارائه داد٬ شادی بسته به درک و توقع و انتظار فرد از زندگی متفاوت است و مبتنی بر ارضای نیازهای فردی و صرف نظر از ارزش های اجتماعی می تواند موقت باشد٬ اما خرسندی فرآیندی است از درک خویش در اجتماع که اشاره به هویت افراد و نگرش مثبت و یا منفی آنها از دنیا دارد.
روانشناسان در مورد شادی نگاه های متفاوتی دارند. به عقیده « ارسطو» شادی ۳ سطح دارد. او معتقد است در سطح پایین٬ لذت شادی آور است. در سطح میانه٬ شادی در پی موفقیت و کامیابی پدیدار می شود و در سطح بالاتر٬ شادی از زندگی معنوی ناشی می شود.
«فروید» شادی را کاهش تنش می داند. «گئورزیمل» شادی را حالتی از ذهن می داند که فرد در توصیف شخصیت خودش دارد.
«گیدنز» مهم ترین عامل تعیین کننده شادی را اعتماد دانسته و ناامنی و ترس در نظریه او یکی از عوامل تهدید کننده شادی است.
تلاش٬ مشقت و رنجی که ما برای دست یابی به نیازها و خواسته هایمان متحمل می شویم به زندگی معنا می دهد و در نهایت شادی و رضایت و خرسندی را به همراه دارد.
از دیدگاه روانشناسی انسان سالم و ایده آل٬ انسانی است که هدف ها٬ امیدها و آرزوهایی سنجیده دارد و از قفس گذشته رها شده و در پی زندگی شاد و مثبتی است.
این اهداف دراز مدت است که « سرشت اصیل آدمی» را تشکیل می دهد.