انسان موجودی خودآگاه و مسئول است. تناسب منطق و هیجان به جنبه متعادل ذهن یا همان «ذهن عاقل» برمی گردد. زمانی که اعمال ما با اهداف عاقلانه و بدور از برانگیختگی هیجان باشد٬ ذهن عاقل فعال است.
در واقع منطق و هیجان نه تنها در تضاد با هم نیستند بلکه هیچ چیز غیر منطقی درباره هیجان ها وجود ندارد و هیچ چیز خاصی از هیجان هم درباره منطق وجود ندارد و هر دو در تعامل با هم هستند و درست در این زمان واکنش مناسب و رفتار و اعمال عاقلانه صورت می گیرد. هنگامی که آگاهانه از ذهن عاقل خود استفاده می کنید و تعادل را بین هیجان و منطق برقرار می کنید٬ توانایی بیشتری در رسیدن به خواسته هایتان دارید.
رسیدن به این «ذهن عاقل» و «خود متعادل» نیازمند مهارت های خاصی می باشد.
یکی از آن مهارت ها٬ جایگزینی توصیف به جای قضاوت است. یکی از کارآمدترین روش ها در رسیدن به «خودمتعادل» توصیف کردن است. قضاوت کردن٬ احساس خشم را افزایش داده و سبب برانگیختگی هیجانی منفی و تعارض ها می شود ولی در مقابل آن٬ توصیف کردن چنان قدرتمند است که می تواند چرخه مخرب قضاوت کردن را متوقف می کند.
توجه و توصیف باعث درک بیشتر می شود درحالی که قضاوت، آگاهی و کسب اطلاعات را محدود می کند.