خود شیفتهها در اطراف ما
شخصیت خودشیفته را همه ما تاحدی در اطراف خود دیده ایم. کسانی که دائما درباره خودشان صحبت می کنند، حس باشکوهی از مهم بودن دارند. دست آوردهایشان بیشتر از آنچه هست بزرگ نمایی می کنند. و خیلی به اطرافیان خود اهمیت نمی دهند و همدلی ندارند. افرادی که عمیقا فکر می کنند خاص و منحصر به فرد هستند و دیگران باید به گونه ای ویژه با آنها برخورد کنند.
معمولا نوچه پرورند و همیشه افراد ضعیف و وابسته را دور بر خورد جمع می کنند و با یک ژست یتیم نوازی که گویا از سر لطف این افراد زیر بال و پر خود گرفته اند آنها را در راستای رسیدن به مقصود خود استثمار می کنند.
اما آیا هر احساس مهم بودن و یا ارزش گذاشتن به خود مشخصه شخصیت خودشیفته است ؟ هرگاه کسی درباره خودش صحبت کرد و یا از دستاوردهایش گفت او خود شیفته است ؟
چه کسی خودشیفته است؟
مشخصه اصلی و بارز افراد خود شیفته (narcissistic) اینست که به شکلی خود بزرگ بینانه فکر می کنند که فرد بسیار مهمی هستند و از جهتی نظیر ندارند . اما در پشت این احساسات، عزت نفس شکننده ای دارند و حتی نسبت به انتقادهای جزئی هم شکننده و آسیب پذیرند. اما به طور کلی اختلال شخصیت خودشیفته به کسی اطلاق می شود که الگوی نافذ خود بزرگ بینی، نیاز به تحسین، فقدان همدلی که از اوایل بزرگسالی نمایان می شود و با پنج مورد یا بیشتر از موارد زیر مشخص می شود.
- احساس خود بزرگ بینی به صورت مهم پنداشتن خود (اغراق در دستاوردها و استعداد های خود، انتظار تحسین و تشویق بدون انجام کار خاصی)
- با خیال پردازی در زمینه موفقیت های بی حد و حصر، قدرت، هوش و استعداد، زیبایی، یا عشق ایده آل اشتغال ذهنی دارد.
- معتقد است که خاص و بی همتاست. فقط افراد (یا موسسات) خاص یا عالی رتبه قادر به درک وی هستند و بایستی تنها با آنها ارتباط داشته باشد.
- نیاز مفرط به تحسین دارد.
- وجود احساس محق بودن (یعنی، به شکل نا معقولی انتظار داشته باشد برخوردی بسیار مطلوب با وی صورت گیرد یا افراد بی چون و چرا تسلیم خواسته هایش شوند).
- فقدان همدلی: تمایلی برای درک یا شناخت احساسات و نیازهای دیگران ندارد.
- اغلب به دیگران حسادت می ورزد یا معتقد است دیگران به وی حسادت می کنند.
- رفتارهایش را با نگرشهای پرنخوت و مبتکرانه نشان می دهند.
این افراد از آنجایی که کسی را قبول ندارند و برای کسی ارزش قائل نیستند مدام باید با عواقب تصمیماتشان مواجه می شوند. آنها هرگز پیری را تاب نمی آورند، چون زیبایی، قدرت و مزایای جوانی برایشان مهم است و آنها دو دستی به این چیزها چسبیده اند به همین دلیل در برابر بحران های میانسالی آسیب پذیر ترند.
رابطه با یک شخصیت خودشیفته
رابطه با یک فرد خودشیفته چیزی شبیه به گیر کردن در یک بن بست است که لاجرم دیر یا زود باید از آن برگردید و از نو شروع کنید و در ارتباط بودن با یک شخصیت خودشیفته به این صورت است که شما همیشه در حال سرویس دادن هستید و او همیشه در حال گرفتن . و این چرخه هرگز برعکس نمی شود. یک شخصیت خودشیفته به ظاهر به صحبت های شما گوش می دهد ولی درواقع به دنبال فرصتی برای صحبت کردن درباره خودشان و مسائل خودشان هستند.
شخصیت خودشیفته در روابطشان به شدت استثمارگرند و به نوعی دنبال نوچه و زیر دست می گردند به همین دلیل معمولا با هوشمندی افراد ضعیف از نظر روانی و اعتماد به نفس را انتخاب می کنند. افرادی که ترس از طرد شدن دارند و برای نگه داشتن افراد در ر وابط حاضرند باج به دهند به راحتی در دام این افراد می افتند. یک خودشیفته هرگز عاشق نمی شود او برای نیل به اهدافش و برای اینکه همیشه کسی را در کنار خود داشته باشد تا میل به تحسینش را ارضا کند در ارتباط با شما می ماند شاید برای راضی کردن شما وعده هایی بدهد ولی هرگز عملی نمی شود.
در ارتباط بایک فرد خودشیفته همیشه باید بدانید خواسته شما مهم نیست و شما تا زمانی که در راستای هدف فرد باشید مهم هستید. شما در سایه دیگری دیده می شوید.
نظریه ها و درمان شخصیت خودشیفته :
فروید معتقد بود که فرد در ابتدای تولد تماماً لیبیدوست و از تمام بدن خود کسب لذت می کند. او معتقد بود نوزاد خود را مرکز همه چیز تصور می کند. بین خود و محیطش تمایزی قائل نیست. خودشیفتگی اولیه زمانی اتفاق می افتد که اولین فاصله، اولین خلاء را کودک بین خود و دنیای بیرون احساس می کند و می فهمد که او تنها نیست . و تنها او نیست که اهمیت دارد. دیگرانی هستند و مادر فقط در خدمت او نیست.
از دیدگاه تحلیل رفتار متقابل همه ما مدتی پس از تولد یکی از چهار وضعیت اصلی را برای خود اتخاذ می کنیم. (من خوبم تو خوبی، من خوبم تو بدی، من بدم تو خوبی، من بدم تو بدی). یافته های حاکی از آن است که شخصیت خودشیفته در سالهای نخستین و در برخورد با اطرافیان و محیط موقعیتی را که اتخاذ می کند موقعیت (من خوبم،تو بدی ) هست. اما نکته ای که وجود دارد این است که این من خوب هستم تو بد هستی یک مکانیزم دفاعی است و کاذب است . و پشت این من خوب هستم در واقع یک منِ بد وجود دارد که روان فرد تاب توان تحمل و پذیرشش را نداشته است به همین دلیل آن را پس زده و در پشت نقاب من خوب هستم و دیگران بد هستند خود را پنهان می کند. دقیقا به همین دلیل است که شخصیت خودشیفته عزت نفس شکننده ای دارد و تاب تحمل شنیدن هیچ انتقادی را ندارد. این افراد غالبا تمام خصوصیاتی که در خودشان هست و برایشان آزار دهنده است و یا یادآور تحقیرهای کودکیشان است را به دیگران نسبت می دهند.
شخصیت خودشیفته چه ویژگی دارد ؟
شخصیت خودشیفته به عنوان یک اختلال جز اختلالات شخصیت محسوب می شود . ویژگی اصلی و بارز اختلالات شخصیت این است که نشانه ها و خصوصیات این اختلال کل طول عمر فرد وجود داشته است و فرد با آن زندگی کرده است. در واقع این نشانه ها با او درآمیخته و جزئی پایدار از شخصیت فرد هستند. تغییر دادن این افراد حتی به فرض اینکه خودشان تمایل داشته باشند زمان بر است. فردی که اختلال شخصیت خودشیفته دارد به هیچ وجه گمان نمیکند و نمی پذیرد که مشکل دارد و یا بیمار است از این رو هرگز به درمانگر مراجعه نمی کند بر فرض رجوع برای این به درمانگر مراجعه می کند تا حقانیت خود را ثابت کند. روانکاوی از بهترین رویکردهایی است که می تواند برای درمان این افراد استفاده کرد. درمان برای یک اختلال شخصیت به معنی تعدیل ویژگی هایی است که در او می بینید نه تغییر کامل و حذف آن. درمانگر یک اختلال شخصیت خودشیفته باید با تجربه و آگاه باشد چون این افراد توانایی بالایی در فریب دادن و اغوا کردن درمانگر خود دارند.
چگونه با یک فرد خودشیفته رفتار کنیم ؟
ارتباط با یک شخصیت خودشیفته چه به عنوان همکار و چه به عنوان شریک عاطفی کار سختی است. چه بسا زندگی کردن با آنها دشوارتر هم باشد. به هر روی تکنیک هایی هم هست که می توان با انجام دادن آنها ارتباط با این افراد را اندکی آسان تر کرد.
- هرگز در تلاش برای نشان دادن واقعیت آنچه هستند، به این افراد نباشید. دنیای این افراد تماماً با تخیلاتشان در باب مهم بودنشان پرشده است. شما نمی توانید واقعیت را برای آنها تغییر دهید.
- وارد بازی سرزنش گری با او قربانی نشوید چون یا طرد خواهید شد و یا مجبور به سرویس دادن به این افراد می شوید.
- تلاش کنید تا اندکی دنیایشان را درک کنید و آنها را بپذیرید و محدودیت های عاطفی و احساسیشان را قبول کنید.
- شخصیت خودشیفته کودکی آزرده و طرد شده دارد نوازش دادن های به موقع و به اندازه به این کودک، از ایرادگیری مداوم آنها از شما می کاهد و موجب می شود به شما اعتماد کنند.
- شخصیت خودشیفته از ابراز ناتوانی و بیان احساسات واقعی اش می هراسد چون نمی خواهد دیگران ضعف او را ببینند مهم تر از همه نمی خواهد خودش آنها را ببیند اگر به شما اعتماد کند و با شما راحت باشد می تواند شرایطی فراهم شود تا داحساسات واقعی شان را با شما درمیان گذارند.
- اگر خواسته ای از او دارید باید آن را طوری مطرح کنید که احساس کنند در آن نفعی برایشان هست و آنها هم از این خواسته سود می برند در این صورت این افراد به خواسته شما تن خواهند داد.
- سعی کنید شنونده خوبی برای او باشید بیش از هرچیز این افراد نیازمند توجه شما هستند.
خدمات مشاوره فردی سرو می تواند راهنمایی های لازم برای درمان شخصیت خودشیفته را اختیار شما قرار دهد.
منابع :
خلاصه روانپزشکی کاپلان سادوک