چرا مدیران و رهبران بزرگ متوجه اشتباه خود نمی شوند؟
همه افراد دچار اشتباه می شوند. اما گاهی کسانی که در مواضع قدرت قرار دارند، اشتباهات بیشتری را مرتکب می شوند. برای مدیران و رهبران بزرگ، اقرار کردن به اشتباه امری دشوار است، یا بهتر است بگوییم که در برخی موارد اشتباه مدیران عملا غیر ممکن است!
حتما در بحث های سیاسی رهبران با یکدیگر متوجه این مسئله شده اید. البته مواجهه با این موضوع می تواند در محل کارتان و در قبال مدیرانی که در مجموعه هستند نیز صورت گرفته باشد.
اقرار به اشتباه برای مدیران و رهبران بزرگ دشوار است. حتی اگر از درون آن اشتباه را پذیرفته باشند. دقیقا به همین دلیل است که بسیاری از آن ها استراتژی «من هرگز نباید عذر خواهی کنم!» را اتخاذ می کنند. در واقع به جای اعتراف به اشتباه و جلوی ضرر را گرفتن، بر موضع خود با قدرت بیشتری پافشاری می کنند.
روانشناسان با تجربه معتقداند که بسیاری از این افراد خود را با اعتماد به نفسی هذیانی تقویت می کنند. در واقع آن ها فکر می کنند که قبول نکردن اشتباهاتشان آن ها را قوی تر جلوه می دهد!
اشتباه مدیران یک فاجعه نیست!
همه ما انسان ها به صورت روانی تمایل به باور این مسئله که همیشه درست می گوییم، داریم؛ حتی اگر واقعیت خلاف آن را ثابت کند. چرا که ما عاشق درست بودن و کمال گرایی هستیم. به هر حال زندگی ما مملو از خطاهای ادراکی، نارسایی های حافظه و باورهای غیرمنطقی است و این باور که همیشه حق با ماست، ما را به اشتباه می اندازد.
«کوری خطا» واژه است که به تازگی توسط روانشناسان مطرح شده است. آن ها معتقداند که ما معمولا متوجه اشتباه خودمان نمی شویم مگر زمانی که خیلی دیر شده است. آن ها در ادامه توضیح این «اشتباه کردن» معتقداند که اعتماد به نفس هذیانی از سه مرحله عبور می کند.
اول از همه، ما اصلا متوجه اشتباه خود نیستیم؛ در واقع اصلا به بررسی درست بودن موضع خود نمی پردازیم، چرا که فرض را کاملا بر درست بودن آن می گذاریم.
در مرحله بعد بالاخره متوجه اشتباه خود می شویم و احساس بدی به ما دست می دهد. احساسی شبیه به زمان هایی که دیگران به ما حمله می کنند. و در آخرین مرحله، تمام تلاشمان را در جهت انکار اشتباهی که مرتکب شده ایم می کنیم و اصلا نمیخواهیم که به آن اقرار کنیم. کوری خطا در درون ما و به خصوص در زمان هایی که در موقعیت قدرتمند تری هستیم، تقویت می شود.
امروزه عده ای از روانشناسان صنعتی سازمانی از واژه ای جدید تحت عنوان «بیماری مدیر عامل» صحبت می کنند که به همین وضعیت اشاره دارد. در واقع هرچه بیشتر مسیر ترقی در شرکت های بزرگ را طی می کنید، کمتر بازخورد های صریح و بی پرده را از دیگران دریافت می کنید، و همکاران از مخالفت با شما می ترسند و شروع به فیلتر آنچه می خواستند بگویند می کنند.
این مسئله فقط مختص به مدیران اجرایی و بلند مرتبه نیست، بلکه همگی ما کمتر از آنچه که تصور می کنیم خودآگاهی داریم. تحقیقات نشان می دهند که 95 درصد مردم معتقداند که خودآگاهی بالایی دارند و تنها 10 تا 15 درصد از آنان واقعا دارای آن هستند.
متاسفانه از لحاظ فرهنگی معمولا از مدیرانی که اعتماد به نفس کاذب دارند، نسبت به افراد خودآگاه و فروتن، تجلیل و تمجید بیشتری می شود و این افراد مورد توجه بیشتر دیگران قرار می گیرند. بسیاری از افراد اعتراف به اشتباه را به عنوان نشانه ای از ضعف قلمداد می کنند.
بسیاری از رهبران و مدیران شرکت های بزرگ دارای ویژگی های افراد خودشیفته هستند. بر اساس تحقیقاتی که دانشگاه ایالتی اورگان، خود شیفته ها از اشتباهات خود درس نمی گیرند، چرا که فکر اشتباه کردن اصلا به ذهنشان خطور نمی کند. آن ها همچنین نه از دیگران پند می گیرند و نه به نظرات دیگران اعتماد می کنند. خودشیفتگی دقیقا با داشتن قدرت در ارتباط است. محققان معتقد اند که اینگونه رفتارها در این افراد بیشتر است چرا که همیشه خود را برتر از دیگران می دانند.
متاسفانه دنیایی که ما در آن زندگی می کنیم، رقابت و صلابت داشتن را بسیار ارزشمند و ایده آل می داند. همین مسئله موجب تقویت استراتژی اعتراف نکردن به اشتباهات در افراد شده است. به همین دلیل است که مدیران و رهبران به جای تصمیم گیری بر اساس شواهد و مدارک و آنچه که به نفع مجموعه است، بر اساس هیجانات و محبوبیت ها تصمیم گیری می کنند. اما مدیران کارامد حقیقت را نسبت به آبرو و شهرتشان، در اولویت کار قرار می دهند و می دانند که پیروزی نیازمند کاهش اشتباهات و خطاهاست.
اشتباهتان را بپذیرید تا بتوانید جلوی ضرر را بگیرید
تفاوت زیادی بین تسلیم شدن و دست نگه داشتن در زمان مناسب وجود دارد. روانشناسان از دیگر تله ای که بسیاری از ما در آن گرفتار می شویم، می گویند. آن ها معتقد اند که هرچه پول، زمان و تلاش بیشتری را صرف انجام کاری بکنیم، بیشتر تمایل داریم تا بر روی آن پروژه سرمایه گذاری کنیم و اگر اشتباهی در این حین مرتکب شده باشیم، شروع به انکار آن می کنیم و مایل به تغییر مسیر نیستیم. توجیه روانشناسانه این رفتار، تمایل ما به همیشه برنده بودن وشبیه بازنده ها نبودن است.
سرسختی معمولا به یک مسئولیت برای رهبران تبدیل می شود و معمولا در دام تله ی «هزینه غرق شده» می افتند. آن ها نمی خواهند تا پول و زمان سرمایه گذاری شده بر یک پروژه را هدر بدهند و به همین منظور، با توجیه کردن تصمیم نادرستی که گرفته اند، خود را بیشتر در سراشیبی ضرر قرار می دهند.
برای اینکه به دام این تله نیوفتید به چند نکته زیر توجه کنید:
-
محدودیت های خود را بشناسید
فرضیاتی را که در مورد خودتان دارید به چالش بکشید. مثلا با خود فکر کنید که نکند واقعا اشتباه کرده باشید؟ در واقع قبل از اینکه بخواهید نشان دهید که حق با شماست، به نظرات خود شک کنید و به آنچه دیگران در رابطه با آن گفته اند، فکر کنید. یکی از معروف ترین شرکت های ژاپنی ، فرهنگ پرسیدن مستمر سوالات کاوش گرایانه را در بین افراد یک مجموعه، جا انداخت و به کمک این روش، به موفقیت های زیادی رسید؛
-
اشتباهات خود را به اشتراک بگذارید
با به اشتراک گذاشتن اشتباهات اخیرتان با تیم خود، رفتار درست را الگو برداری کنید. هر ماه جلساتی را برگزار کنید تا تمامی افراد از اشتباهاتی که مرتکب شده اند و تجربیات کسب کرده از آنان، با دیگر کارمندان صحبت کنند. برای تشویق کردن آن ها به این کار، از خودتان شروع کنید و اشتباهاتی را که انجام داده اید برایشان بازگو کنید. به اشتباهات به چشم معادنی از طلا نگاه کنید که درس گرفتن از آن ها به مانند استخراج طلا از این معادن، با ارزش است؛
-
از جمله ی نمی دانم بیشتر استفاده کنید
هیچ چیزی به اندازه تواضع فکری پیام مثبت به دیگران منتقل نمی کند. بعضی از مدیران تصور می کنند که آبروی آنان در گرو پاسخ دادن به تمام سوالات است؛ اما واقعیت این است که مدیران بزرگ سوالات به جا و درست را مطرح می کنند و به دیگر اعضای تیم فرصت جواب دادن و پیدا کردن راه حل نهایی، به کمک یکدیگر، را می دهند؛
-
اوضاع چطور است؟ چه چیزی سر جایش نیست؟
اگر از دیگران بپرسید که کجای کار من اشتباه است، ممکن است از پاسخ دادن به آن کمی بترسند، و اگر از آن ها بپرسید که کار من چگونه است؟ چقدر خوب است؟ ممکن است پاسخی جز تملق و چاپلوسی دریافت نکنید. بنابراین شاید بهتر باشد تا اگر واقعا دنبال انتقادات سازنده هستید، سوالات خود را بهتر مطرح کنید. از تیم خود بخواهید تا درباره وضعیت کلی بازخورد های خود را، چه مثبت و چه منفی، بیان کنند. این روش یکی از روش هایی است که استیو جابز از آن برای بهبود محصولات خود (اپل) بهره برد؛
-
جلوی ضرر را از هر جایی که بگیرید منفعت است
به جای فکر کردن به هزینه و زمانی که برای جلو بردن پروژه صرف شده است، به فکر تغییر مسیر و جلو بردن آن در صورت لزوم باشید. اگر تصمیم اشتباهی گرفته اید آن را پذیرفته و به آن اقرار کنید و به جای توجیه آن، سعی در گرفتن تصمیمی بهتر کنید. نگران زیر سوال رفتن شهرت و اعتبار خود نباشید. پذیرفتن ریسک و ضعیف به نظر رسیدن بهتر از رفتن مسیراشتباه است. رهبران نترس تصمیمات درست را می گیرند، حتی اگر برایشان هزینه داشته باشد.
برای دریافت مشاوره آنلاین در زمینه شغلی می توانید از خدمات متخصصان و روانشناسان فارگو بهره مند شوید.